مسيح آمد
سلام
تصميمي براي نوشتن نداشتم اما مسيحي من رو وادار كرد تا از دم مسيحابش تشكر كنم. مسيحي كه بعد از سالها در او خودم رو جستجو كردم . امروز در تنهايي و مشكل من رو هم چون دوستي قديمي به قدمت تاربخ نوشتن ياري كرد. بسيار كارها كه گرفتاري رو نجات نميده و چه نيتها كه گره كار بسته وا مي كنه
شايد شما بدونيد من ديگه از علم و صنعت ميرم ، و در دانشكاهي نزديك ميدان آزادي به تحصيل ادامه ميدم ، شريف
باز هم ممنونم
2 Comments:
At 9/17/2006 01:05:00 AM,
Anonymous said…
سلام
باورم نمی شه این دفعه واقعا خیلی خیلی خوشحالم
چطور می تونید شریف رو با علم وصنعت مقایسه کنید اون هم با این ناراحتی واقعیت اینه که اگرچه به این جا عادت کردم ولی هیچ وقت ازش خوشم نیومده فقط احتمالا برای پرورش روح خدا می خواد آدم توی جایی مثه علم وصنعت قبول بشه
موفق باشید
At 9/17/2006 01:53:00 AM,
Anonymous said…
با درود
مبارکه هم شاگردی رفتنت به شریف
یک روزی ببینیم وکیلی وزیری چیزی بشی، استادی بشی ما هم پزش را بدهیم که فلانی هم شاگردی ما بوده
راستی حالا چرا اذیتت کردن که تا صبح نخوابیدی، بیشتر برایمان بنویس
Post a Comment
<< Home