كار عشق، كار نيزه و سرباز نيست
... و اما عشق
.معجون تلخي و لذت، آميختهي سختي و شادي، ممزوج اميد و شكست
كسي ياد نميگيره عشق رو و كسي ياد نميده. در ازل آموختيم و تا ابد تكرارش ميكنيم. كسي رو ازش محروم نميشه كرد و كسي هم مجبور نيست. فقط يادمون باشه كسي رو به خاطرش حقير نكنيد كه خداوند اولين عاشق هستيست
عشق محك زندگي ، عيار صداقت ، ترازوي انسانيت. تنها معاملهي هستي كه متضرر نداره. نه جنگ داره و نه صلح، تنها بايد چشمها رو بست و نگاه كرد، با چشمان كاملاً بسته. نه جنگ ميخواد و نه صلح. تنها اعتماد ، صدافت و انسانيت لازم داره. بدون غرور و در منتها درجهي اخلاص و سادگي. اگر اسمش رو ميزاريد گدايي من بهش ميگم افتادگي ، به قول شاعر
افتادگي آموز گر طالب فيضي //هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
من هم طالبم و عاشق، زماني منتظر بودم و امروز مشتعل
: و به قول حافظ
گداي كوي تو از هشت خلد مستغنيست//اسير عشق تو از هر دو عالم آزاد است