روزگرد

دانشجویی بود از دانشگاه علم و صنعت ایران، الان ديگه نيست

Thursday, July 20, 2006

كار عشق، كار نيزه و سرباز نيست

... و اما عشق
.معجون تلخي و لذت، آميخته‌ي سختي و شادي، ممزوج اميد و شكست
كسي ياد نميگيره عشق رو و كسي ياد نميده. در ازل آموختيم و تا ابد تكرارش مي‌كنيم. كسي رو ازش محروم نمي‌شه كرد و كسي هم مجبور نيست. فقط يادمون باشه كسي رو به خاطرش حقير نكنيد كه خداوند اولين عاشق هستي‌ست
عشق محك زندگي ، عيار صداقت ، ترازوي انسانيت. تنها معامله‌ي هستي كه متضرر نداره. نه جنگ داره و نه صلح، تنها بايد چشم‌ها رو بست و نگاه كرد، با چشمان كاملاً بسته. نه جنگ مي‌خواد و نه صلح. تنها اعتماد ، صدافت و انسانيت لازم داره. بدون غرور و در منتها درجه‌ي اخلاص و سادگي. اگر اسمش رو ميزاريد گدايي من بهش مي‌گم افتادگي ، به قول شاعر
افتادگي آموز گر طالب فيضي //هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
من هم طالبم و عاشق، زماني منتظر بودم و امروز مشتعل
: و به قول حافظ
گداي كوي تو از هشت خلد مستغني‌ست//اسير عشق تو از هر دو عالم آزاد است

Monday, July 17, 2006

برام گریه کنید

برام گریه کنید
برام گریه کنید چون اشک های من خشک شده
برام گریه کنید چون من امروز از کسی خداحافظی کردم که به شوق سلام کردن به او بر فراز دماوند رفتم
برام گریه کنید چون من امروز از کسی خداحافظی کردم که شوق دیدن او ، من رو زنده نگه می داشت
برام گریه کنید چون من امروز از کسی خداحافظی کردم که دیدنش من رو به معراج می برد
برام گریه کنید چون من امروز نتونستم بهش تبریک بگم
برام گریه کنید چون من امروز نتونستم ازش معذرت خواهی کنم
برام گریه کنید چون من امروز حتی نتونستم ازش خداحافظی کنم
برام گریه کنید چون من امروز به چهرش نگاه هم نکردم
کسی که با همه وجودم معتقدم بهترینه
برام گریه کنید چون من با این که دوستش داشتم حتی یکبار هم بهش نگفتم دوستت دارم
و حالا تنها می تونم اشک های خودم رو تقدیمش بکنم
امیدوارم موفق و خوشبخت باشه

Friday, July 07, 2006

تاخیر

سلام
می خواستم در مورد جام جهانی فوتبال بنویسم اما دیدم این روزها همه در این مورد حرف می زنند ، رو این حساب مطالب خودم رو در فرصتی مقتضی به عرض می رسونم. روزهایی رو پشت سر می زارم با مشغله زیاد و امید دیدار. روزهایی گرم وسخت وقول هایی که باید بهشون وفا دار باشم و صحبتهایی که دوست دارم بشنوم اما نمی تونم. احتمالاً چند وقتی اینجا کمتر بنویسم. عذر من رو بپذیرید و تاخیر رو تحمل کنید (از ننوشتن من لذت ببرید ) تا سلام دیگر خداحافظ

Monday, July 03, 2006

ستایش آمد

سلام
من هم به همه ی عناوین فامیلی ممکن نائل شدم
من هم عمو شدم
خیلی زیباست و وقتی چشم هاش رو باز می کنه زیبا تر میشه